خانه » تاریخچه
اصالت برند
در زمستان سال 2014، در راستای دغدغه های ذهن محمد رضا محمودی و در پاسخ به گستره وسیع ندای تشنگان “هویت کهن مدرن شده”، تُرسه با محتوای روایتگری اساطیری به دنیای جواهرات معرفی گردید.
تُرسه می کوشد، تا به یاری بیانی اصیل و هویت مدار، انتزاعی معنا دار را به همراه تجسمی ساده، در جواهرات نمایان کند و به پشتیبانی اندیشه ای ناب در هیبت جواهراتی دست ساز، آغازی نوین را در دنیای پر رمز و راز جواهرات رقم زند.
این برند در پی گرد آوری گهربارترین تجارب در جهت ارائه ی شایسته ی جواهراتی فاخر به مشتاقان فرهیخته است تا در این راستا والاترین حرمت ها را ارزانی خریداران و مجموعهدارانی کند که نقشی ستودنی را در شناساندن میراثی تمدن شناختی آغشته به نگاهی فرادیروزی و پیشرو به این سوژه را ایفا میکنند.
مهمترین تمایز آن تلفیق هنرکهن “خاتم” با صنعت روز ساخت جواهر می باشد که همین امر سبب تکنوازی آثار این برند گشته است.
” تُرسه” در زبان پارسی پهلوی به معنای رنگین کمان است. به زعم ما ولی، رنگین کمانی پرطمطراق است آمیخته با المانها و موتیف های کهن که تاریخ و تمدن را، به روش خود، پیدایشی دگرباره می بخشد و درون مایه ی هر اثر را نامی ارمغان می کند نامیرا به رغم از دست شدگی و چنین گونه آفرینشی یکپارچه می آفریند. احیای نگاره های خاموش در دست بافته ها و حک شده در کتیبه ها تمایزی چشم نواز خلق کرده که به یُمن این آزادی زنگ از دل زدوده و در آن میان خوش نشسته است.
حالِ تُرسه در وصف پرنده ای اصیل و افسونگر همچون” قو ” ایماژ سر به مهر و رازگونی از وفاداری و عشق است.
طراحان و استادکاران تُرسه به پاسداشت فرهنگ و تمدن گذشتگان، همواره با تحقیق و پژوهش، میراث سرزمین خود را ارج می نهند و با هدف “از حاشیه به متن آوردن نگاره های کهن” روایت تازه ای از هنر مفهوم در دنیای جواهرات را در این آثار به پرده ی نمایش در می آورند.
تُرسه با بیشترین توجه به جزئیات، بزرگترین تجلی خود را در شاهکارها و قطعات منحصر به فردِ جواهرات، از نگاه بیننده، واژه “خیلی خوب ” را به ” تکان دهنده ” تبدیل می کند.
نقطه اوج این شکوفایی، هم انگیزشی است بی همتا و یگانه از پیوند جواهری ممتاز با زنی که جسمش بسان یک تندیس ِشکوهمند و سفیریست روایت گر داستان های جاودانه.
تُرسه، برندی است که بواسطه ویژگی های خاصی که پیش تر جاری گشت، ارزشی فراتر از رفع نیازها و ضروریات عادی زندگی برای مخاطبین خود خلق میکند و به همین دلیل داشتن هر یک از آثار آن به عنوان یک میراث بینا نسلی دستاوردیست که به یادگار خواهد ماند.
جوهره اصلی آثار
جوهره ی اصلی کار شده در جملگی آثار” خاتم” است که در وصف و شکوفایی و تعالی هنر خاتم همین بس که هنرِ ” جان بخشی” به چوب های رنگین است.
در چهره کردن آن علاوه بر زیبایی چشم گیر، خلاقیت در تکنیک و روش ساخت، به دقت و حوصله بسیار نیاز دارد و مرغوبیت آن به ریز نقشی طرح، رنگ، شکل و ابعاد بستگی دارد که این سوژه مهارت، دقت و صبر استاد کار را می طلبد.
این هنر سابقه و ریشه ای بسیار کهن دارد و نمونه ای زیبا و پر ارزش از ذوق و قریحه هنر مردم سرزمین ایران است.
خاتم بندی در هنر خاتم عبارت است از نشاندن قطعات بسیار کوچک چوب، استخوان، مفتول های فلزی به صورت اشکال منظم هندسی که حاصل آن جلوه گری شکل های گوناگونی نظیر گل های کوچک شمسه و ستاره های درخشان خواهد بود.
گل بندی های استفاده شده در خاتم، بر پایه ی عدد 3 یا مضربی از 3 ساخته می شود.
همچنین به کار بردن عناصر چهار گانه در هنر خاتم بنا بر باورهای فرهنگ باستان چهار عنصر آتش، خاک، هوا و آب که پدیدآورنده ی جهان هستی اند همان حدیث وصل آدمی به پیکره اصلی و عالم مینو است.
“خاتم هنری است که به علم نجوم نسبت دارد.”
تمامی این آثار به شیوه ای هنرمندانه هنر خاتم را در کنار صنعت جواهرات در دل داستانی نو، بازگو می کند و از “جز به کل منسجم” می رساند.
داستان خالق برند با نگاهی کوتاه بر رازهای نهفته در تُرسه
محمدرضا محمودی، گهرشناس (کارشناس در شناخت جواهرات)، نقش آفرین(طراح) جواهر در سبک سنتی – مدرن و بنیان گذار تُرسه در سال 1982 در ایران و در شهر تهران دیده به جهان گشود. در سال 1993 در سن دوازده سالگی، هنرهای معرق کاری و خاتم کاری را نزد استاد صلاح الدین علامه زاده آموخت. پس از گذشت چهار سال همزمان با آموزش هنرهای ذکر شده، ساخت طلا و جواهرآلات و مخراج کاری آنها را آغاز نمود و فرآیند جواهر سازی را به گونه ای تجربی فرا گرفت.
از آن پس در کارگاه خود تنها سفارش هاى شخصى مخاطبین از طرح هاى خاص را می ساخت و از سال 2009 در آموزش هنرجویان رشته ی جواهر سازی نیز همت گمارد.
آن روزها بود که نخستین بارقه های ایده تلفیق دو گزینش از هنرهای دستی کهن کشورش به نام های خاتم و معرق با طلا و جواهر در ذهنش درخشید.
او به پشتوانه ی گنجینه ی بی پایان و نامیرای نقوشی چون ترنج، شمسه و بته جقه که از نشانه های هنر کهن ایران زمین، سرزمین مادری اش بود و همچنین در صنایع دستی و هنری مانند معماری، فرش، دست بافته ها یا نساجی و کاشی کاری اماکن تاریخی بکار رفته بودند و با الهام گرفتن از آنها نگرشی نوین در هم انگیزی هنر معرق و خاتم را بدعت گذاشت تا جانی تازه در رگ های هنر جاری کند و از روح جوان خویش در آن بدمد.
محمدرضا، به کمک سالها ممارست کوشید تا روایتی مفهومی از صنعت طلا و گوهر نگاری را از طریق زبان هنر و کیفیتی زیبا شناختی به منصه ی ظهور برساند. رویکرد خلاقانه وی نسبت به خاتم و الگو واره های مربوط به آن نشان گر دغدغه های ذهن کاوش گر و ایده پرداز او و تلاشی برای ارایه ی افق هایی نو است.
همه ی نقش ها و آثارش برخاسته از تکاپوی ذهن زایا، بی باک و نوگرایش است و این تکاپو استوار بر پایبندی به رهایی هنر پارس، هنری که گویی رسالتش ترجمه ی بصری نمایشی است، تمام عیار پیش روی مخاطب از هویت تمدن بشری به مدد درون مایه هایی از ساختارهایی بنیادین و نمادین به همراه بهره گیری از نقش مایه های کهن. امروز این آثار تبدیل به شناسنامه ی هنری دیدگاه شخصی طراح شده است و به طرز شگفت انگیزی مرزهای این صنعت را درنوردیده و به یمن بهره گیری از هنر خاتم تعریف و ماهیت نوینی را از این صنعت ارائه کرده است.
دستاوردهاى وی حماسه ای خلاقانه و گنجینه ای یگانه است گره خورده با اساطیر و داستان های آنها که حاکی از شکوفایی سبک شخصی وی در راستای ایجاد یک ایده یا مضمونی جهان شمول و چه بسا ایجاز آن در عصر کنونی است. وانگهی رمزگونگی این گفتار در جملگی آثار وی از دیدگان کمتر ناظری پوشیده است.
در تمامی این سالها کوشیده تا با زبانی علمی و خردمندانه، معنایی تازه از اصول و مبانی صنعت طلا و جواهر را که هماهنگ و همسو با فرهنگ پارسی است، از دیدگاه جهانیان ارایه نماند.
وی در تمامی طرحها و آثار ضمن این که بشدت متاثر از فرهنگ اساطیریست، کوششش تبلور خوانشی نو از کهن الگوهای ادوار فرهنگ اسطوره ای جهان است. بدین روی میتوان گفت نگاه عمیق او و تفکر سیال و پرهیاهویش آثاری را شکل میدهد که ذهن بیننده را به دوران اساطیری سوق می دهد.
محمدرضا محمودی با تلاش برای تکامل مسیر ذهن تا دست، ایده تا اجرا، هنرجویانی تربیت نموده و به درجه استادی رسانیده تا در راستای تجلی این هنر سنتی مدرن در آیندگان ادامه دهنده ی ذهن خلاق و بلند پرواز وی باشند.
داستان خالق برند با نگاهی کوتاه بر رازهای نهفته در تُرسه
محمدرضا محمودی،گهرشناس (کارشناس در شناخت جواهرات)، نقش آفرین (طراح) جواهر در سبک سنتی – مدرن، و بنیان گذار تُرسه در سال 1982 در ایران و در شهر تهران دیده به جهان گشود. در سال 1993، در سن دوازده سالگی، هنرهای معرق کاری و خاتم کاری را نزد استاد صلاح الدین علامه زاده آموخت. پس از گذشت چهار سال، همزمان با آموزش هنرهای رفته در بالا، ساخت طلا و جواهرآلات و مخراج کاری آنها را آغاز نمود و فرایند جواهر سازی را به گونه ای تجربی فرا گرفت.
از آن پس، در کارگاه خود تنها سفارش هاى شخصى مخاطبین از طرح هاى خاص را می ساخت و از سال 2009 در آموزش هنرجویان رشته ی جواهر سازی نیز همت گمارد.
آن روزها بود که نخستین بارقه های ایده تلفیق دو گزینش از هنرهای دستی کهن کشورش به نام های خاتم و معرق با طلا و جواهر در ذهنش درخشید.
او به پشتوانه ی گنجینه ی بی پایان و نامیرای نقوشی چون ترنج، شمسه, و بته جقه که از نشانه های هنر کهن ایران زمین، سرزمین مادری اش، بود و همچنین در صنایع دستی و هنری مانند معماری، فرش، دست بافته ها یا نساجی، و کاشی کاری اماکن تاریخی بکار رفته بودند و با الهام گرفتن از آنها نگرشی نوین در هم انگیزی هنر معرق و خاتم را بدعت گذاشت تا جانی تازه در رگ های هنر جاری کند و از روح جوان خویش در آن بدمد.
محمد رضا، به کمک سالها ممارست، کوشید تا روایتی مفهومی از صنعت طلا و گوهر نگاری را از طریق زبان هنر و کیفیتی زیبا شناختی به منصه ی ظهور برساند. رویکرد خلاقانه وی نسبت به خاتم و الگو واره های مربوط به آن نشان گر دغدغه های ذهن کاوش گر و ایده پرداز او و تلاشی برای ارایه ی افق هایی نو است.
همه ی نقش ها و آثارش برخاسته از تکاپوی ذهن زایا، بی باک و نوگرایش است و این تکاپو استوار بر پایبندی به رهایی هنر پارس. هنری که گویی رسالتش ترجمه ی بصری نمایشی است تمام عیار پیش روی مخاطب از هویت تمدن بشری به مدد درون مایه هایی از ساختارهایی بنیادین و نمادین به همراه بهره گیری از نقش مایه های کهن.
امروز، این آثار تبدیل به شناسنامه ی هنری دیدگاه شخصی طراح شده است و به طرز شگفت انگیزی مرزهای این صنعت را درنوردیده و به یمن بهره گیری از هنر خاتم تعریف و ماهیت نوینی را از این صنعت ارائه کرده است.
دستاورد هاى وی حماسه ای خلاقانه و گنجینه ای یگانه است گره خورده با اساطیر و داستان های آنها که حاکی از شکوفایی سبک شخصی وی در راستای ایجاد یک ایده یا مضمونی جهان شمول و چه بسا ایجاز آن در عصر کنونی است. وانگهی، رمزگونگی این گفتار در جملگی آثار وی به از دیدگان کمتر ناظری پوشیده است.
او در تمامی این سالها، کوشیده تا با زبانی علمی و خردمندانه، معنایی تازه از اصول و مبانی صنعت طلا و جواهر را که هماهنگ و همسو با فرهنگ پارسی است، از دیدگاه جهانیان ارایه نماند.
وی در تمامی طرحها و آثار، ضمن این که بشدت متاثر از فرهنگ اساطیریست، کوشش تبلور خوانشی نو از کهن الگوهای ادوار فرهنگ اسطوره ای جهان است. بدین روی، می توان گفت نگاه عمیق او و تفکر سیال و پرهیاهویش آثاری را شکل میدهد که ذهن بیننده را به دوران اساطیری سوق می دهد.
محمدرضا محمودی با تلاش برای تکامل مسیر ذهن تا دست، ایده تا اجرا، هنرجویانی تربیت نموده و به درجه استادی رسانیده تا در راستای تجلی این هنر سنتی- مدرن در آیندگان ادامه دهنده ی ذهن خلاق و بلند پرواز وی باشند.